اگر نامى شايسته سال ٢٠٠٩ باشد٬ "سال خونين" است. دستکم يکى از دولتهاى سرمايه دارى عميقا مرتجع و نژادپرست و مذهبى٬ اسرائيل٬ روزهاى پايانى سال ٢٠٠٨ را که سنتا مردم دنيا به استقبال سال جديد و نفس کشيدن و استراحتى از يکسال کار و مشقت ميروند٬ با بمب و موشک و سبعيت عليه مردم بيدفاع فلسطين و بجا گذاشتن تلى از اجساد و ويرانى به سال ٢٠٠٩ وصل کرد. بشريت آزاديخواه جهان در روزهاى آغازين سال جديد شاهد لت و پار شدن کودکان و زنان و مردم سيويل در فلسطين است. هر کسى که يک ذره انسانيت در وجودش باقى مانده و توسط دستگاه جهنمى تبليغات بورژوائى تماما مسخ نشده است٬ به اين دنيا و ارزشها و نظم سرمايه و دمکراسى منحط بمب و موشک تف ميکند.
جنايت در فلسطين نه اول بار است و نه با وجود نيروهاى موجود در دو طرف جدال آخرين بار خواهد بود. اين مردم شش دهه است که کشته ميشوند٬ سرکوب ميشوند٬ و به اشکالى که تنها در مخيله بيمار جنايتکاران بورژوا پيدا ميشود دست جمعى مجازات ميشوند. فلسطين يکى از قديمى ترين و معرفه ترين مسائل ملى تاکنون لاينحل است. براى طبقه کارگر در اسرائيل و فلسطين و دنيا٬ حل فورى اين موضوع اهميت چند جانبه دارد. در درجه اول بايد به رنج و درد و زخمى قديمى که منشا ايجاد نفرت ملى و قومى و مذهبى است و زندگى ميليونها انسان را به جهنم تبديل کرده است فورا پايان داده شود. مسئله ديگر نفس وجود اين مسئله و تاثيرات مخرب آن سر راه بسط مبارزه طبقاتى و وحدت طبقه کارگر در اسرائيل و فلسطين و کشورهاى منطقه است. پيشروى سوسياليسم و آزاديخواهى کارگرى در خاورميانه در مقابل خيل نيروهاى متفرقه مرتجع بورژوائى و آدمکش در گرو حل معضلات کليدى موجود منطقه از جمله حل مسئله فلسطين است.
سال ٢٠٠٩ درعين حال ادامه تحولات مهم جهانى خواهد بود. رويدادهاى مهمى مانند بحران اقتصادى جهان سرمايه دارى٬ شکست استراتژى نظم نوينى آمريکا و خط محافظه کارى جديد٬ صفبنديهاى جديد جهانى٬ سقوط و زير سوال رفتن وسيع الگوهاى مسلط دو دهه گذشته و سنگرهاى فکرى و سياسى بدست آمده بعد از فروپاشى بلوک شرق٬ ناتوانى سرمايه دارى امروز در تهيه نان و معيشت اوليه مردم و پديده موج گرسنگى نوين در جهان٬ معتبر شدن مارکس و نقد مارکسى جامعه طبقاتى و باز شدن افق سوسياليستى طبقه کارگر٬ و تحرک کارگرى در کشورهاى مختلف سرنوشت بشريت و آينده را بشدت باز گذاشته است.
کمونيسم کارگرى در تحليلهاى پايه اى خود قبلتر و همينطور با بحران اقتصادى اخير براين نکته تاکيد داشته که تحرک کارگرى در مقابل موج تعرض جديد بورژوازى در خود کشورهاى غربى اجتناب ناپذير است. اينکه سرنوشت اين اعتراضات به چه نتيجه اى منجر خواهد شد تماما در گرو آمادگى و تامين ملزومات پيروزى است. اما واکنش طبقه کارگر به اين اوضاع و دفاع از خود امرى بديهى و روشن و امروز اثبات شده است. رويدادهاى يونان که رسانه هاى نوکر به شرم آورترين شکلى آن را سانسور ميکنند تنها يک نمونه است. اتفاقات ايتاليا و مجارستان و اتفاقات مشابه ديگر نمونه هاى ديگرند. ريختن جوانان در ايسلند به ايستگاه تلويزيونى و کتک زدن سران احزاب چپ و راست که مشغول بحث اند مورد بامزه و هشدار دهنده ديگرى است. اعلام اعتصاب عمومى کارگران فرانسه در روز ٢٩ ژانويه آخرين خبر است. دنياى امروز دنياى اتفاقات و رويدادهاى "غير مترقبه" است. دنياى "ثبات و آرامش" نيست. مهارها از هر سو شل شده اند٬ ارزشهاى مسلط پيشين فرو ريخته اند٬ ناامنى سياسى و اقتصادى مزمن به وجه لاينفک زندگى صدها ميليون کارگر و مردم محروم تبديل شده است گرسنگى در جهانى که غرق ثروت است بيداد ميکند. وضعيت امروز بيش از هر زمان بيان آن جمله نغز و معروف مارکس است که کارگران "چيزى براى از دست دادن ندارند"!
يک موج جديد چپ گرائى که ويژگى آن مخالفت با دم و دستگاه دولتى و قانونگرائى ليبرالى است در راه است و طليعه هاى آنرا ميتوان ديد. اين چپگرائى جديد محصول غور و تفحص تئوريک در عقايد و مکاتب نيست٬ يک چرخش اجتماعى و محصول بى اعتبارى عمومى سرمايه دارى است. وضعيت از هر سو در دوره امروز دولبه است. جناحهاى چپ و راست بورژوازى و دولتهاى سرمايه دارى بيش از هر زمان يک پلاتفرم واحد دارند: حمله به معيشت طبقه کارگر و گرسنه و بيحقوق تر کردن توده کارکن. برخلاف بسيارى از تحليلهاى سطحى شرايط امروز ابدا ميدانى براى سوسيال دمکراسى و جناح چپ و مرکز بورژوازى در يکدوره قابل پيش بينى باز نميکند. چرخش موقتى کل بورژوازى براى کشيدن افسار بازار متکى بر يک پلاتفرم رفاه نسبى شهروندان نيست. ما شاهد بازگشت به مدل کينزى نخواهيم بود. لذا بسرعت چپ و راست طبقه حاکم چهره يکسان شان براى طبقه کارگر عيانتر ميشود. دراين اوضاع جريانات فاشيستى و ناسيوناليستهاى طوق نيرو جذب ميکنند. در قطب مقابل٬ در اردوى طبقه کارگر٬ سنديکاليسم و خط سنتى رفرميستى٬ همراه با جناح چپ طبقه حاکم٬ بسرعت ناتوانى خود را در نمايندگى اعتراض قانونى و "صنفى" کارگران عريانتر ميکند. اين خط عمل مستقيم و راديکال کارگرى است که ظرفيت جذب نيرو دارد و ميتواند پرچمدار اعتراضات عليه طبقه حاکمه و دولتهايشان شود. چپگرائى جديد سايه ابهامات و ديدگاههاى سنتى و بى افق پيشين را باخود همراه خواهد داشت. اما قبل از اينکه مبارزه فکرى هموار کننده مسير سياسى کمونيسم راديکال و کارگرى باشد اين الگوهاى سياسى اند که ميتوانند بسرعت فراگير شوند و بيان مسلط نظرى پيدا کنند. دنياى امروز در متن بحران عميق اقتصادى و پيامدهاى آن٬ دنياى رودروئى جنبشهاى کلاسيک طبقاتى براى تعيين مسير آينده است.
آيا کشتار مردم فلسطين توسط دولت جنايتکار اسرائيل٬ مستقل از سابقه و تداوم موضوع و درد تاريخى مردم اين منطقه٬ اشانتيون راه حل جنگى و عمليات وسيع تر "سرب مذاب" بورژوازى براى مقابله با بحران است؟ آيا سايه شوم جنگ بار ديگر در مناطق مهم و بحرانى جهان به نيروى محرکه روياروئى هاى جهانى براى حل و فصل مسائل بنيادى تر و به اين اعتبار مقابله با دورنماى اعتراضات راديکال و انقلابى کارگرى تبديل خواهد شد؟ سياست را با پيشگوئى نميتوان توضيح داد اما يک مسئله روشن است: بورژوازى ظرفيت هر جنايتى را دارد. يک ذره دراين مورد نبايد توهم داشت. همين دمکراتهاى متشخص پارلمانى اگر منافع طبقه شان اقتضا کند روز خودش هر کدام يک هيتلر بالقوه اند. توهم بسيار کشنده اى خواهد بود که حاشيه شدن راست افراطى در آمريکا و بى اعتبارى اين خط در جهان راه آرامش و تامين حقوق نسبى شهروندان و طبقه کارگر را هموار خواهد کرد. آينده طبقه کارگر و به اين اعتبار آينده بشريت از مسير مبارزه سوسياليستى در تقابل با کل کمپ بورژوازى ميگذرد.
آينده نانوشته است و تاريخ را مانند هميشه جدال طبقاتى ورق ميزند. پيروزى و شکست٬ هر دو٬ محتمل اند. بيش از هر زمان آينده بشريت در گرو عروج کمونيسم طبقه کارگر است. آينده درگرو اينست که کمونيسم راديکال کارگرى الگوئى بدست دهد. در گرو اينست که در يکى از کشورهاى مهم جهان سنت اعتراض راديکال کارگرى مدل مقابله با بورژوازى را بدست دهد. آينده٬ اگر قرار است هرگوشه دنيا سرنوشت کودکان فلسطينى را پيدا نکند٬ درگرو عقب راندن و بزير کشيدن نظم ارتجاع بورژوائى است. طبقه کارگر و کمونيسم در يکى از مهمترين دوره هاى سرنوشت ساز بشريت معاصر ميتواند و بايد نقش ايفا کند. مهمترين کار کمونيسم مارکسى و کارگرى تبئين استراتژى پيروزى و تامين ملزومات پيروزى است. به قول کارگران راديکال يونان؛ يا ما آينده و سرنوشت خود را تعيين خواهيم کرد و يا آنرا برايمان رقم خواهند زد. دوره٬ دوره انتخابهاى سرنوشت ساز و پراتيک گسترده و متشکل کمونيستى است. *